English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3921 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
blackguard U سرویسی که بدون برخورد به دیوارهای طرفین به دیوارمقابل بخورد
blackguards U سرویسی که بدون برخورد به دیوارهای طرفین به دیوارمقابل بخورد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
boasts U ضربه از گوشه که بطور اریب بدیوار کناره و بعد به دیوارمقابل بخورد
boast U ضربه از گوشه که بطور اریب بدیوار کناره و بعد به دیوارمقابل بخورد
boasted U ضربه از گوشه که بطور اریب بدیوار کناره و بعد به دیوارمقابل بخورد
bow U ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
bowing U ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
bows U ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
bowed U ضربه از گوشه که به عقب دیوار کناره و بعد به دیوارکناره دیگر و بعد به دیوارمقابل بخورد
noncontact sports U ورزشهای بدون برخورد
swish U گل بدون برخورد با حلقه بسکتبال
swishes U گل بدون برخورد با حلقه بسکتبال
swishing U گل بدون برخورد با حلقه بسکتبال
swished U گل بدون برخورد با حلقه بسکتبال
tile U مرتب کردن گروهی از پنجره ها به طوری که در کنار هم و بدون برخورد روی هم نمایش داده شوند
tiles U مرتب کردن گروهی از پنجره ها به طوری که در کنار هم و بدون برخورد روی هم نمایش داده شوند
contracting parties U طرفین متعاهدین طرفین متعاقدین
interactive U الات و یا سرویسی مثل تلفن زدن
backcourt U نیمه دورترزمین از دیوارمقابل
packets U سرویسی که داده ها را در بستههای با طول مشخص ارسال کند
packet U سرویسی که داده ها را در بستههای با طول مشخص ارسال کند
high contracting parties U طرفین معظمین متعاقدین طرفین معظمین متعاهدین
ballistraria U [قابی به شکل صلیب در دیوارهای قرون وسطی]
balistraria U [قابی به شکل صلیب در دیوارهای قرون وسطی]
bengal cottage U [باغچه ای با دیوارهای کاهگلی در اواسط قرن نوزده اروپا]
juck work U کوبیدن میخ درکف و دیوارهای کانال به منظور ایجاد رسوب
wats U Service Telephone WidaArea سرویسی که تعدادنامحدودی از مکالمات را درناحیهای وسیع از یک نقطه به هر مکان مجاز می سازد
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
ajaraca U [تزئین اسپانیایی دیوارهای آجری که از نقش هایی به اندازه یک نیم آجر تشکیل شده است.]
telpak U سرویسی که توسط شرکتهای همگانی مخابراتی برای اجاره کانالهای با پهنای باندزیاد بین دو یا چندین نقطه ارائه می گردد
channelled U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeling U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeled U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channels U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channel U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
chip seal U شن بخورد راه دادن
bank shot U پرتابی که به تخته بخورد
he is too p asto what he eats U زیاد دربندان است که چه بخورد
bank shot U ضربهای که به دیوار بخورد و برگردد
planegency U صدای خیزاب که بکرانه دریا بخورد
macadam blinding U خورده سنگ بخورد راه دادن
resurfacing U شن بخورد راه دادن بازسازی رویه
abutments U تکیه گاههای انتهائی دیوارهای پشتیبان دیوارههای انتهائی دوطرف پل
blocage U [بنایی با مواد مختلف و در اندازه های مختلف که در ساخت دیوارهای رومی بکار می رفت.]
pleadings U افهارات طرفین دعوی صورت افهارات طرفین دعوی
bank shot U ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
The craps should match the curtains. U پرده ها با قالیها باید بخورد ( جور در آید )
Dont let the grass grow under your feet. U نگذار وسط اینکار باد بخورد ( وقفه بیافتد )
to fight to a finish U تاپایان کارجنگیدن انقدرجنگیدن تایکطرف بکلی شکست بخورد
chop U ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
chopped U ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
head crash U برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
ducks and drakes U پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
duck and drake U پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
parties U طرفین
extremes U طرفین
lofts U ضربه زدن هوایی بصورت قوسی رها کردن گوی بولینگ در هوا که به شدت به مسیر بخورد
loft U ضربه زدن هوایی بصورت قوسی رها کردن گوی بولینگ در هوا که به شدت به مسیر بخورد
the contracting parties U طرفین متعاقدین
the litigants U طرفین دعوی
contracting parties U طرفین قرارداد
the contracting parties U طرفین متعاهدین
parties to a contract U طرفین متعاهدین
contracting parties U طرفین متقاعدین
mutual agreement U توافق طرفین
parties to a contract U طرفین قرارداد
parties to the contract U طرفین عقد
mutual concent U تراضی طرفین
disposed flank U طرفین باز
without any reservation U بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
corners U طرفین پایگاه اصلی
cornering U طرفین پایگاه اصلی
limb U هرکدام از طرفین کمان
limbs U هرکدام از طرفین کمان
corner U طرفین پایگاه اصلی
tilt angle U زاویه تمایل به طرفین
privity of a contract U مسئوولیت طرفین قرارداد
privity of contract U مسئولیت طرفین قرارداد
side lights U چراغهای طرفین ناو
unformed U بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
collision U برخورد کردن برخورد تصادف کردن
collisions U برخورد کردن برخورد تصادف کردن
verandah U ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
veranda U ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
side lights U چراغ دریانوردی طرفین ناو
verandas U ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
verandahs U ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
straddle split U وضع باز پاها به طرفین
voluntary partition U افراز با رضایت یا سازش طرفین
covenant U که بین طرفین مبادله می گردد
covenants U که بین طرفین مبادله می گردد
like as we lie U طرفین دارای ضربات مساوی
consensual U مبنی بر رضایت طرفین رضایتی
sidelining U خطوط طرفین میدان بازی
sidelines U خطوط طرفین میدان بازی
sidelined U خطوط طرفین میدان بازی
sideline U خطوط طرفین میدان بازی
parties to the contract U طرفین معامله یاتعهد متعاهدین
pitch curves U تلاقی سطوح طرفین دندانه
leeboard U یکی از دو تخته طرفین کف قایق
I´m as hungry as a horse. U آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد.
hungry as a hunter <idiom> U آنقدر گشنه که روده بزرگ روده کوچک را بخورد
flat U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently U آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest U بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
hamstrings U زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstringing U زردپی طرفین حفره پشت زانو
privity in contract U انحصار نتیجه پیمانی به طرفین ان پیمان
hamstring U زردپی طرفین حفره پشت زانو
The two parties seem irreoncilable. U طرفین آشتی راناپذیر بنظر می رسند ت
hamstrung U زردپی طرفین حفره پشت زانو
lock forward U هرکدام از دو نفر خط تهاجم در طرفین ردکننده توپ
ten yard U خط شکسته در طرفین خط نیمه به فاصله 01 یارد ازان
rectification U تصحیح سند بر مبنای قصد واقعی طرفین
side staddle hep U پرش به بالا با پاهای باز ودستها به طرفین
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
popping crease U خط 8 متری در طرفین میله که محدوده جلویی توپزن است
limbers U ناودانهای طرفین ته کشتی که از انجا اب به منبع تلمبه میرسد
equitable mortgage U از اعمال طرفین یک عمل یا تاسیس حقوقی ناشی میشود
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unilateral contract U پیمانی که تنها برای یکی از طرفین الزام اور باشد
contra proferentem U قراردادی که مورد رضای طرفین باشد قرارداد مرضی الطرفین
parlementaire U کسی که بین طرفین متحاربین مبادله پیام را به عهده دارد
outrigger U چوبهای دراز طرفین قایق برای نگاه داشتن تورماهیگیری
In this contract , there are no loopholes for either party . U دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
unstressed U بدون اضطراب بدون کشش
achylous U بدون کیلوس بدون قیلوس
unbranched U بدون انشعاب بدون شعبه
re axtent U تجدید نظر در ارزیابی یامساحی زمین و خانه در اثراعتراض یکی از طرفین
sightscreen U دیوار یا نرده در طرفین زمین کریکت به عنوان زمینه برای توپ انداز
restraint of trade U قراردادی که ضمن ان تجارت یکی از طرفین قرارداد به طور نامحدود منع شود
prize fighting U درمحلهای عمومی برای جایزه که طرفین نزاع و شرط بندی کنندگان قابل تعقیب هستند
ditches U حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
ditched U حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
ditch U حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
adjudicated U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicates U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicating U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicate U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
mobile warfare U جنگ سیال جنگی که در ان طرفین بامبادله اتش و کاربرد مانورو استفاده از زمین ابتکارعملیات را به دست گرفته وحفظ می نمایند
intersect U برخورد
incidence U برخورد
confliction U برخورد
approaches U برخورد
approached U برخورد
conflicts U برخورد
conflicted U برخورد
impacts U برخورد
intersected U برخورد
intersects U برخورد
osculation U برخورد
receptions U برخورد
reception U برخورد
striking U برخورد
strikingly U برخورد
impact U برخورد
conflict U برخورد
approach U برخورد
criss-crossing U برخورد
collision U برخورد
strike U برخورد
criss-crosses U برخورد
criss-crossed U برخورد
criss-cross U برخورد
stops U برخورد
appulse U برخورد
stopping U برخورد
stopped U برخورد
stop U برخورد
tangency U برخورد
strikes U برخورد
clashes U برخورد
clash U برخورد
ill favored U بد برخورد
contact U برخورد
collisions U برخورد
contacted U برخورد
contacts U برخورد
clashed U برخورد
attitude U برخورد
attitudes U برخورد
contacting U برخورد
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
jct U محل برخورد
knock up U برخورد کردن
My pride was wounded ( hurt) . U به غیرتم برخورد
impact factor U ضریب برخورد
zone of contact U محل برخورد
impact effect U اثر برخورد
collision rate U میزان برخورد
greet U درود برخورد
probability of collision U احتمال برخورد
tolerates U برخورد هموارکردن
affect U احساسات برخورد
affects U احساسات برخورد
collision frequency U فراوانی برخورد
collision energy U انرژی برخورد
knock-up U برخورد کردن
Recent search history Forum search
1postside
1tink and grow rich
1Social worker job is to serve everyone without any discrimaintion
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
2In order to be interesting you have to be mean
2single gas
1 facing man power issue if some day my rigger will be free I provide you, project in on going and I send rigger to Jalalabad and Kundoz I am also
1leave the trial?
1free chlorine residual
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com